منابع مقاله: فصلنامه پژوهش های قرآنی، شماره 17 ، بهرامی، محمد ؛
  • تاریخچه آزادی در غرب با فراز و نشیب های بسیاری همراه بوده است. پیش از رنسانس، کلیسا آن چنان عرصه را بر اندیشمندان تنگ کرده بود که آزادی آرزویی دست نایافتنی می نمود. این واقعیت سبب گردید که بحث درباره حقوق انسان، جدا از ابعاد فلسفی آن، در قالب اصولی به عنوان حقوق بشر به تصویب رسد و به تدریج دولت ها ملزم به رعایت آن گردند. متفکران و اندیشمندان بسیاری در سراسر دنیا با گرایش ها و باورهای گوناگون و با انسان شناسی های ناهمسو بر مدار آزادی و حقوق بشر در برابر یکدیگر ایستادند. از آن جمله گروهی از متفکران اسلامی به بحث درباره آزادی و نسبت آن با دین پرداختند و در این میان برخی به کلی منکر نقش دین در صحنه مسائل سیاسی و اجتماعی گردیدند و حقوق بشر غربی را یکجا پذیرفتند.


...................................................................... ص 56 ......................................................................

  • در برابر اینان جمعی دیگر که دین را در مسائل سیاسی و اجتماعی نظریه پرداز می دانستند، خود به چند دسته تقسیم شدند؛ برخی حقوق بشر را همان گونه که در غرب مطرح است پذیرفتند و آیات قرآن را با آن سازگار نشان دادند و در موارد ناسازگاری به توجیه و تأویل آن پرداختند، و گروهی دیگر حقوق بشر غربی و دیدگاه های آنان را درباره آزادی نه یکسره پذیرفتند و نه به کلی منکر شدند.


شهید مطهری(ره) را در زمره این دسته اخیر می توان به شمار آورد. ایشان به عنوان اسلام شناسی آشنا با مبانی و اصول اسلام در عصر حاضر، از سویی با آنچه در غرب به نام آزادی و حقوق بشر مطرح می شود آشنایی دیرین داشته و در شمار نویسندگان و فیلسوفانی است که نقدهایی متین و استوار بر بخشی از حقوق و آزادی های غربی مطرح ساخته اند و از دیگر سو پاره ای از آزادی ها و حقوق غربی را پذیرفته، و با این حال بر این نکته تأکید می ورزد که غربیان پایه گذاران حقوق بشر نبوده اند، بلکه مباحثی چونان حقوق فطری و طبیعی و عدل را نخست مسلمانان پی ریختند، هر چند به عللی در ادامه و استمرار راهی که گشوده بودند توفیق نیافتند.
نوشتاری که پیش رو دارید با این هدف سامان یافته است که دیدگاه های آن شهید عزیز را درباره آزادی و مباحث پیرامونی آن، مانند آزادی اندیشه و عقیده طرح و بیان نماید و در مواردی که در برابر فلاسفه غربی موضع گرفته است، با ارائه دیدگاه فلاسفه غربی در آن زمینه به بحث و موضع ایشان وضوح و شفافیت بیشتری بخشد. روشن است که در این مجال تنها به اندیشه ها و دیدگاه هایی از آن استاد شهید که به آموزه های قرآنی نظر داشته خواهیم پرداخت.
مفهوم آزادی
از مهم ترین مباحث درباره آزادی، تعریف و بیان مفهوم آن است که چونان دیگر مفاهیم و اصطلاحات از جمله طبیعت، سعادت و … به گونه ای گسترده است که با هر گونه تفسیر و تعریفی سازگاری می یابد. ازمیان تعریف های بسیاری که برای آزادی شده است، دو تعریف، جامع تر از بقیه به نظر می رسد و توجه فیلسوفانی بیشتری را به خود جلب کرده است:
1. آزادی منفی؛ بدین معنی که شخص در گستره عمل خود هر چه می خواهد انجام دهد و کسی مانع او نشود. 1
...................................................................... ص 57 ......................................................................

  • هابز می گوید:


(منظور من از آزادی آن است که در برابر هرکاری که انسان، طبق قانون طبیعی می خواهد انجام دهد، ممانعتی وجود نداشته باشد؛ یعنی مانع و رادعی بر سر راه آزادی طبیعی نباشد، جز آنچه برای خیر جامعه و دولت ضرورت دارد.) 2
همو در اثر دیگر خود می نویسد:
(آزادی چیزی جز نبود مدافع و بازدارنده حرکت نیست).3
2. آزادی مثبت؛ این معنی از آزادی برخاسته از تمایل فرد به اقتدار و اختیار داشتن در حوزه فردی خود سرچشمه می گیرد؛ به گونه ای که در زندگی و تصمیماتی که می گیرد مختار بوده و از هیچ عامل بیرونی تأثیر نپذیرد.
بسیاری از فلاسفه غربی به هنگام بحث از آزادی شکل منفی آن را اراده کرده اند، ولی همگی براین نکته اتفاق دارند که نباید آزادی افراد به دیگران و جامعه صدمه برساند.
جان استوارت میل می نویسد:
(ما باید آزاد باشیم که نقشه زندگانی خود را به هر نحوی که متناسب با خصلتمان بود بکشیم و هر طوری که دلمان خواست کار کنیم، تنها به این شرط که مسئول عواقب اعمال خود باشیم و تا موقعی که آن اعمال ضرری به همنوعان نمی زند حتی در مواردی هم که نحوه رفتارمان در نظر دیگران ابلهانه، سرسخت یا اشتباه جلوه کند باید از کارشکنی های مخالفان مصون و در امان باشیم.) 4
هابز نیز در تعریفی که از آزادی ارائه می دهد این شرط را درنظر داشته که آزادی افراد نباید ناسازگار با (خیر جامعه و دولت) باشد.
شهید مطهری همپای باور به اهمیت و نقش آزادی در رشد و تکامل حیات انسانی، در مقام تعریف آزادی می نویسد:
(آزادی یعنی جلو راه موجود زنده را نگیرند، پیش رویش مانع ایجاد نکنند. بشر باید در اجتماع از ناحیه سایر افراد اجتماع، آزادی داشته باشد، دیگران مانعی در راه رشد و تکامل او نباشند، او را محبوس نکنند، به حالت یک زندانی در نیاورند که جلوی فعالیتش گرفته شود، دیگران او را استثمار نکنند، استخدام نکنند، استعباد نکنند، یعنی تمام قوای فکری و جسمی او را در جهت منافع خودشان به کار نگیرند.)5
...................................................................... ص 58 ......................................................................

  • به باور شهید مطهری که از آیات قرآن شکل گرفته است، هدف انبیا آزاد سازی انسان ها از بندگی و بردگی یکدیگر است:


(یکی از حماسه های قرآنی همین موضوع آزادی اجتماعی است. من خیال نمی کنم شما بتوانید جمله ای زنده تر و موج دارتر از جمله ای که در این مورد در قرآن هست پیدا کنید. شما در هیچ زمانی پیدا نخواهید کرد، نه در قرن هجدهم، نه در قرن نوزدهم و نه در قرن بیستم، در این قرن هایی که شعار فلاسفه بشر آزادی بوده است و آزادی بیش از اندازه زبانزد مردم بوده و شعار واقع شده است، شما جمله ای پیدا کنید زنده تر و موج دارتر از این آیه قرآن:
(قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم ألا نعبد إلاّ اللّه و لانشرک به شیئاً و لایتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون اللّه) آل عمران/ 64
ای اهل کتاب بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم و بعضی ازما بعض دیگر را غیر از خدای یگانه به خدایی نپذیرد.
در پاسخ موسی(ع) به فرعون نیز هدف انبیا و مبارزه آنها با بردگی و آزادسازی انسان ها بیان شده است:
(ألم نربّک فینا ولیداً و لبثت فینا من عمرک سنین و فعلت فعلتک التی فعلت و أنت من الکافرین… و تلک نعمة تمنّها علیّ أن عبّدت بنی اسرائیل) به فرعون گفت: این هم شد حرف؟! من درخانه تو بزرگ شدم، حالاکه در خانه تو بزرگ شده ام در برابر این که تو قوم من را برده و بنده خودت قرار داده ای سکوت کنم؟)6
هر چند در تعریف استاد شهید از آزادی اجتماعی شرط و محدودیتی بیان نشده است، اما این گونه نیست که آزادی شرایطی نداشته باشد. این شرایط از اقسامی که ایشان برای آزادی، با عنوان (آزادی اجتماعی و معنوی) می آورد به خوبی قابل استفاده است. افزون بر آن، آنجا که تعریف آزادی در نگاه فلاسفه غربی را در بوته نقد و داوری قرار می دهد، یکی ازاشکالات ایشان، متوجه شرایطی است که در تعریف آزادی آمده است.
در تعریف فیلسوفان غرب از آزادی، شرط آزادی آن است که میل و خواسته های فرد با میل ها و خواسته های دیگران معارض نگشته و آزادی های دیگران را به خطر نیفکند، اما به نظر استاد شهید این شرط، شرط لازم است، ولی شرط کافی نیست. در
...................................................................... ص 59 ......................................................................

  • آزادی، مصالح عالیه خود فرد نیز می تواند آزادی او را محدود کند:


(بسیار اشتباه است اگر خیال کنیم معنای این که انسان آزاد آفریده شده این است که به او میل و خواست و اراده داده شده است و این میل و خواست و اراده باید محترم شناخته شود، مگر آنجا که با میل ها و خواسته های دیگران مواجه و معارض شود و آزادی میلهای دیگران را به خطر اندازد. ما ثابت می کنیم که علاوه بر آزادی ها و حقوق دیگران، مصالح عالیه خود فرد نیز می تواند آزادی او را محدود کند. بزرگ ترین تیشه ای که بر ریشه اخلاق زده شده به نام آزادی و از راه همین تفسیر غلطی است که از آزادی شده است.)7
آزادی و خداآگاهی
در باور مکتب اگزیستانسیالیسم نوعی ناسازگاری میان خودآگاهی و خداآگاهی وجود دارد و به هر میزان بر خودآگاهی او افزوده شود خداآگاهی او رو به کاستی می نهد. آدمی هنگامی خود را می یابد و آزادی را در سراسر وجود خود احساس می کند که هیچ نوع وابستگی نداشته باشد حتی وابستگی به خدا، زیرا که تمامی تعلقات از خود بیگانگی را در پی دارند و از خود بیگانگی سلب آزادی را با خود به همراه دارد.
شهید مطهری در گفتاری ناظر به دیدگاه سارتر درباره رابطه انسان با خدا و نسبت میان خودآگاهی و خدا آگاهی یاور می شود که:
(در نگاه قرآن، خدا ازهر چیز دیگری به انسان نزدیک تر است (نحن اقرب الیه منکم) (واقعه /85) و آگاهی خدا به انسان، بیش از آگاهی انسان به خود است و ذات خدا نزدیک تر به انسان است از خود انسان، و این نزدیکی به اندازه ای است که هرگاه انسانی به خدا آگاهی یابد به خود، آگاهی یافته است و اگر بخواهد انسانی به خودش آگاه باشد باید به خدا آگاه باشد. ممکن نیست کسی (خودآگاه) باشد، ولی (خدا آگاه) نباشد (و لاتکونوا کالذین نسوا اللّه فأنساهم انفسهم اولئک هم الفاسقون) حشر/59
بنابراین بر خلاف باور اگزیستانسیالیست ها انسان زمانی می تواند به خود آگاهی برسد که از مرحله خدا آگاهی گذشته باشد.
قرآن می گوید: بازنده بزرگ کسی است که خودش را باخته است. وقتی انسانی خودش را ببازد، آن وقت است که همه چیز را می بازد و همه چیز را باخته و اگر
...................................................................... ص 60 ......................................................................

  • انسان خودش را بیابد آن وقت همه چیز را یافته است… بنابراین در باره این که اینها درباره آزادی خیال کرده اند که هر تعلقی بر ضد آزادی است، باید گفت: بله هر تعلقی ضد آزادی است، مگر تعلق به خدا که تعلق به خود است، و تعلق به خود کامل تر است و جز با تعلق به خدا آزادی پیدا نمی شود.)8


آزادی، هدف یا وسیله
از جمله مباحث مهم و در خور توجه بحث آزادی آن است که آزادی به عنوان یکی از کمالات انسانی، آیا هدف است، یا وسیله ای است برای رسیدن به سایر کمالات و کمال نهایی؟
اگزیستانسیالیست ها براین باورند که آزادی هدف است و انسان یعنی آزادی. بدین رو هنگامی که انسان به آزادی دست می یابد به کمال نهایی خود دست یافته است و کمالی بالاتر از آزادی نیست. در نگاه شهید مطهری دیدگاه اگزیستانسیالیسم سخت خطا بوده و آزادی کمال است، اما نه به عنوان هدف:
(هدف انسان این نیست که آزاد باشد، ولی انسان باید آزاد باشد تا به کمالات خودش برسد، چون آزادی یعنی اختیار، و انسان در میان موجودات، تنها موجودی است که خود باید راه خود را انتخاب کند و حتی به تعبیر دقیق تر خودش باید خودش را انتخاب کند. پس انسان آزاد و مختار است، ولی آیا (چون آزاد است به کمال خودش رسیده است) یا این که (مختار است که کمال خودش را انتخاب کند؟)
با آزادی ممکن است انسان به عالی ترین کمالات و مقامات برسد و ممکن است به اسفل السافلین سقوط کند. موجود مختار یعنی موجودی که افسارش را به گردن خودش انداخته اند که ای انسان! تو موجود بالغ و عالم این طبیعت هستی؛ همه فرزندان دیگر نابالغ اند و باید سرپرستی شوند جز تو که مختار و آزادی. (انّا هدیناه السبیل امّا شاکراً و امّا کفوراً) ما تو را راهنمایی می کنیم. این خودت هستی که باید انتخاب کنی. آزادی خودش کمال بشریت نیست، وسیله کمال بشریت است؛ یعنی انسان اگر آزاد نبود نمی توانست کمالات بشریت را تحصیل کند [هم چنان که] یک موجود مجبور نمی تواند به آنجا برسد، پس آزادی یک کمال وسیله ای است نه یک کمال هدفی.)9
...................................................................... ص 61 ......................................................................

  • آزادی اندیشه


بی تردید بشر آن هنگام به رشد و بلوغ اجتماعی دست می یابد که در حوزه اندیشه و تفکر آزاد باشد:
(اگر به مردم در مسائلی که باید در آنها فکر کنند از ترس این که مبادا اشتباه کنند به هر طریقی آزادی فکری ندهیم یا روحشان را بترسانیم که در فلان موضوع دینی و مذهبی مبادا فکر بکنی که اگر فکر بکنی و یک وسوسه کوچک به ذهن تو بیاید به سر در آتش جهنم می روی، این مردم هرگز فکرشان در مسائل دینی رشد نمی کند. اسلام دینی است که از مردم در اصول خود تحقیق یعنی به دست آوردن مطلب از راه تفکر و تعقل را می طلبد، بنابراین خواه ناخواه برای مردم آزادی فکری قائل است.)10
(اسلام در مسأله تفکر نه تنها آزادی تفکر داده است، بلکه یکی از واجبات در اسلام تفکر است. یکی از عبادت ها در اسلام تفکر است. ما چون فقط قرآن خودمان را مطالعه می کنیم و کتاب های دیگر را مطالعه نمی کنیم کمتر به ارزش این همه تکیه کردن قرآن به تفکر پی می بریم.
شما هیچ کتابی نه مذهبی و نه غیرمذهبی پیدا نمی کنید که تا این اندازه بشر را سوق داده باشد به تفکر، هی می گوید: فکر کنید، در همه مسائل؛ در تاریخ، در خلقت، راجع به خدا، راجع به انبیا و نبوت، راجع به معاد، راجع به تذکرات و تعلیمات انبیا و… که در قرآن کریم زیاد است. تفکر حتی عبادت شمرده می شود.) 11
(کذلک یبیّن اللّه لکم الآیات لعلّکم تتفکّرون) بقره/ 219
(الذین یذکرون اللّه قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم و یتفکّرون فی خلق السموات و الأرض) آل عمران/ 191
(فاقصص القصص لعلّهم یتفکّرون) اعراف/ 176
(وانزلنا الیک الذّکر لتبیّن للنّاس مانزّل الیهم و لعلّهم یتفکّرون) نحل / 44
(و جعل بینکم مودّة و رحمة إنّ فی ذلک لآیات لقوم یتفکّرون) روم / 21
آزادی عقیده
...................................................................... ص 62 ......................................................................

  • (آزادی عقیده بدین معنی است که هر شخصی، هر فکری اعم از اجتماعی، فلسفی، سیاسی یا مذهبی را که می پسندد و یا آن را عین حقیقت می پندارد آزادانه انتخاب کند، بی آن که مواجه با نگرانی یا بیم و یا تجاوزی شود.)12


فیلسوفان غرب بسیار درباره آزادی عقیده سخن گفته اند؛ از آن جمله جان استوارت میل به نظر می رسد بیش از دیگران بر آزادی عقیده تأکید و اصرار دارد. او معتقد است که هیچ دولت و حکومتی حق ندارد عقیده ای را مستقیم یا غیرمستقیم خاموش سازد، هرچند خواسته مردم این باشد که عقیده ای را از بین ببرند، یا به اینکه خود اقدام کنند و یا دولت و حکومت خود را وادار به این کار کنند، اما نبایستی یک عقیده خاموش شود، زیرا کسانی که عقیده ای را ازبین می برند خیلی بیشتر از صاحب عقیده ضرر می بینند. اگر عقیده آن فرد صحیح باشد در این صورت کسانی که با آن مخالفند از این فرصت گرانبها که بطلان را با حقیقت مبادله کنند محروم شده اند، و اگر آن عقیده نادرست باشد باز هم کسانی که آن را از بین برده اند ضرر می کنند، چه این که اگر اصطکاک عقاید را آزاد می گذاشتند از برخورد حق و باطل به هم سیمای حقیقت زنده تر و روشن تر دیده می شد.13
در نگاه شهید مطهری مغالطه ای بزرگ در غرب و در اندیشه و گفتار فیلسوفان آن دیار درباره آزادی عقیده صورت گرفته است، به گونه ای که هیچ فرقی میان عقیده ای که انسان از روی تفکر و تأمل انتخاب می کند و میان عقایدی که از روی تقلید و عادات و… برمی گزیند نگذاشته و هر کسی هر چیزی را که دلش می خواهد به عنوان عقیده بپذیرد و کسی حق تعرض به او ندارد، ولی حقیقت جز این است.
ایشان در تفسیر سوره براءت و با عنوان (آزادی عقیده) می نویسد:
(… می گویند این که اسلام می گوید مشرکین را که پیمانی با شما ندارند یا پیمانی داشته اند و آن را نقض کرده اند به هیچ شکل تحمل نکنید، به آنها مهلت بدهید، بعد از مهلت اگر توجه کردند و اسلام اختیار نمودند بسیار خوب، اگر توبه نکردند و سرسختی نشان دادند آنها را بکشید، و اگر آمدند دنبال این که حقیقت را بفهمند به ایشان پناه و امنیت بدهید و در غیر این صورت آنها را بکشید، آیا این با اصل آزادی عقیده که امروز جزء حقوق بشر به شمار می رود منافات دارد یا نه؟ و اگر منافات دارد چگونه می شود این مطلب را توجیه کرد؟
ییکی از حقوق اولی بشر، آزادی عقیده است؛ یعنی انسان در عقیده خودش باید آزاد باشد،
...................................................................... ص 63 ......................................................................

  • و قانون حقوق بشر اجازه نمی دهد که متعرض کسی بشوند به خاطر عقیده ای که انتخاب کرده است و حال آن که قرآن تصریح می کند کسانی که عقیده شرک را پذیرفته اند شما به هیچ شکل آنها را تحمل نکنید. البته کسانی که عقیده غیراسلامی دیگری مثل مسیحیت و یهودیت و مجوسیت را اختیار کرده اند اسلام متعرض آنها نمی شود، ولی نسبت به مشرکین می گوید اگر چنین عقیده ای انتخاب کرده اند شما ابتدا مهلت شان بدهید و در یک شرایط معینی اگر نپذیرفتند آنها را به کلی از بین ببرید. آیا این دستور با این اصل سازگار است یا نه؟ هم چنین آیا اصل آزادی با آیه شریفه (لااکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغیّ) سازگاری دارد؟


از سویی قرآن می فرماید: (لااکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغیّ) و از سوی دیگر می خوانیم (برائة من الله و رسوله … فاذا انسلخ الاشهر الحرم فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم).) 14
از نگاشته های آن شهید که در این زمینه قابل برداشت است، چند نکته را می توان برشمرد که از قرار زیر هستند:
1. تفاوت عقیده و تفکر
عقیده به معنای دل بستن انسان به چیزی، به دو گونه است: 1. ممکن است مبنای اعتقاد، دل بستن و انعقاد روح انسان همان تفکر باشد. در این صورت عقیده اش بر مبنای تفکر است. 2. ولی گاهی انسان به چیزی اعتقاد پیدا می کند و این اعتقاد، بیشتر کار دل است، کار احساسات است، نه کار عقل… و بیشتر عقایدی که مردم روی زمین پیدا می کنند دلبستگی هستند نه تفکر. این دلبستگی ها در انسان، تعصب، جمود، خمود و سکون به وجود می آورد و اساساً در بیشتر موارد، عقیده دست و پای فکر را می بندد و اولین اثرش این است که جلوی فعالیت فکر و آزادی تفکر انسان را می گیرد.15
(فلاسفه غرب در مورد آزادی عقیده مغالطه کرده اند. از سویی می گویند فکر و عقل بشر باید آزاد باشد و از طرفی می گویند عقیده هم باید آزاد باشد، بت پرست هم باید در عقیده خودش آزاد باشد، هم چنین اژدها پرست و… در صورتی که این گونه عقاید و اعتقادات، ضد آزادی فکر است. همین عقاید است که دست و پای
...................................................................... ص 64 ......................................................................

  • فکر را می بندد… اعلامیه حقوق بشر نیز همین اشتباه را کرده است.)16


2. همسویی عقاید با کمال آدمی
به باور استاد شهید، انسان حق دارد هر عقیده ای را که مایل است برگزیند، و این حق از حقوق فطری و طبیعی اوست، اما به این شرط که آن عقیده با استعدادها و کمالات انسانی انسان سازگار باشد؛ استعدادهایی که خداوند در انسان آفریده است و او را بر تمام مخلوقات برتری داده است: (و لقد کرّمنا بنی آدم) اسراء / 70
خداوند، انسان را بر دیگر موجودات برتری داد و به آن جهت که او می تواند فکر و اندیشه کند به جهت همین استعداد، اسماء و شؤون خودش را به انسان آموخت:
(و علّم آدم الأسماء کلّها) بقره/ 41
(و از بزرگ ترین و شریف ترین استعدادهایی که در انسان وجود دارد استعداد بالارفتن به سوی خداست و سعادت دنیوی و اخروی تنها در گرو همین استعداد است.
(یا ایها الانسان انّک کادح الی ربّک کدحاً فملاقیه) انشقاق /6
ای انسان تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت می روی و او را ملاقات خواهی کرد.
بدین رو اگر انسان عقیده ای را برگزید که بر ضد توحید است، او انسانِ ضد انسان است، یا بگوییم حیوانِ ضد انسان است. بنابراین ملاک شرافت و احترام و آزادی انسان این است که انسان در مسیر انسانیت باشد. انسان را در مسیر انسانیت باید آزاد گذاشت، نه انسان را در هر چه خودش انتخاب کرد باید آزاد گذاشت، هر چند آنچه انتخاب می کند بر ضد انسانیت باشد. کسانی که اساس فکرشان در آزادی انسان، آزادی خواست انسان است یعنی هر چه انسان بخواهد در آن آزاد باشد گفته اند: (انسان در انتخاب آزاد است) بسا عقیده ای که انسان انتخاب می کند بر ضد انسان است، بر ضد خودش است.)17
3. ستیز با عقاید نادرست
ابراهیم(ع) و موسی(ع) با عقایدی که نادرست می دانستند و کسانی که چنان اعتقاداتی داشتند مبارزه کردند.
(کار صحیح کار ابراهیم(ع) است که خود را کسی می داند که یک فکر آزاد دارد و
...................................................................... ص 65 ......................................................................

  • تمام مردم را در زنجیر عقاید سخیف و تقلیدی که کوچک ترین مایه ای از فکر ندارد گرفتار می بیند. مردم به عنوان روز عید از شهر خارج می شوند و او بیماری را بهانه می کند و خارج نمی شود (فنظر نظرة فی النجوم. فقال انّی سقیم. فتولّوا عنه مدبرین) (صافات / 88 90) بعد که شهر خلوت می شود وارد بتخانه بزرگ می شود، یک تبر بر می دارد تمام بت ها را خرد می کند و بعد تبر را به گردن بت بزرگی می آویزد. (فراغ الی آلهتهم فقال ألا تأکلون. مالکم لاتنطقون. فراغ علیهم ضربا بالیمین) (صافات / 90 93) عمداً این کار را کرد برای این که به نص قرآن کریم بتواند فکر مردم را آزاد کند.


و یا موسی بن عمران وقتی می بیند قومش گوساله سامری را به عنوان یک بت انتخاب کرده اند و پرستش می کنند گفت: (لنحرقنّه ثمّ لننسفنّه فی الیمّ نسفاً) البته آن را آتش می زنم و خاکسترش را هم بر باد می دهم.)18
بر این اساس، آن شهید بزرگوار آزادی عقیده ای را که از روی تفکر و تأمل و اندیشه باشد می پذیرد و اما عقیده ای را که از روی تقلید و تعصب و عادت ها شکل گرفته است ناپذیرفتنی می داند:
(در اسلام آزادی تفکر و آزادی عقیده ای که بر مبنای تفکر درست شده باشد هست، اما آزادی عقیده ای که مبنایش فکر نیست هرگز در اسلام وجود ندارد. آن آزادی معنایش آزادی بردگی است، آزادی اسارت است، آزادی زنجیر در دست و پا قراردادن است. بنابراین حق با انبیا بوده است، نه با روشی که دنیای امروز می پسندد. حق با انبیا بوده است که این گونه زنجیرها را از دست و پای بشر برمی گرفتند، پاره می کردند و در نتیجه می توانستند بشر را وادار به تفکر بکنند.)19
آزادی عقیده در معنای اخیر نه تنها مفید نیست، بلکه زیانبارترین اثرات را برای فرد و جامعه به دنبال دارد.20
اصل مهمی که مورد توجه شهید مطهری قرار گرفته است آن است که عقیده اکراه بردار نیست و نمی توان با زور و فشار به کسی عقیده ای را تحمیل کرد و عقیده سابق وی را گرفت. اگر اسلام اجازه داده است زنجیرها را از دست و پای بت پرستان، شیطان پرستان و… باز کنیم، این به معنای تحمیل دین بر ایشان و اجبار آنان بر قبول آن نیست.
(اسلام از یک طرف با بت پرستی ها بدان شدت مبارزه می کند، و از طرف دیگر به
...................................................................... ص 66 ......................................................................

  • همان بت پرست می گوید اگر می خواهی خدا را بپذیری در حالی که بت را پذیرفته ای قبول ندارم، باید خدا را با عقل آزاد بپذیری ( و فی الارض آیات للموقنین. و فی أنفسکم أفلاتبصرون) خدا را می خواهی بپذیری؟ همین جوری قبول نیست، برو روی زمین مطالعه کن، روی مخلوقات زمین مطالعه کن، در گیاه ها مطالعه کن، در بدن و روحت، در خلقت خودت، حیوانات و آسمان ها مطالعه کن. این قدر می گوید راجع به توحید مطالعه کن که انسان باید عالم بشود، خود به خود یک علمی به دست می آورد، تا از مجرای علم به توحید برسد، به معاد برسد، به نبوت برسد، (إنّ فی خلق السموات و الأرض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لاولی الالباب. الذین یذکرون اللّه قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم و یتفکّرون فی خلق السموات و الأرض ربّنا ماخلقت هذا باطلاً سبحانک فقنا عذاب النار… )


آیه دیگر قرآن می گوید: (لااکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغیّ) دین و ایمان اجباری نیست، راه واضح است، من فقط از شما تفکر می خواهم، دقت می خواهم، اساساً ایمانی که اسلام می خواهد قابل اجبار کردن نیست، امکان ندارد، مگر می شود کسی را آن طوری که اسلام می خواهد مجبور کرد؟)21
جهاد، و آزادی عقیده
از جمله مسائل بنیادین در حقوق اسلامی، تبیین دقیق رابطه جهاد با آزادی عقیده است. گروهی بر این باورند که تشریع جهاد، نمایانگر موضع منفی دین در برابر آزادی عقیده است.
شهید مطهری این گونه وفهم و برداشت از آیات قرآنی را از سر کم دقتی و یا بی دقتی دانسته و براین نکته تأکید می ورزد که اصولاً در اسلام جهاد وقتی تشریع شده که مسلمانان زیر شکنجه و اذیت و آزار کافران بودند. نخستین آیاتی که درباره جهاد فرود آمده دلیل این ادعا است:
(انّ الله یدافع عن الذین آمنوا إنّ اللّه لایحبّ کل خوّان کفور. اذن للذین یقاتلون بأنّهم ظلموا و انّ الله علی نصرهم لقدیر. الذین اخرجوا من دیارهم بغیرحقّ إلاّ ان یقولوا ربّنا اللّه و لولا دفع اللّه الناس بعضهم ببعض لهدّمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم اللّه کثیراً و لینصرنّ اللّه من ینصره انّ اللّه لقویّ عزیز. الذین إن مکّنّاهم فی الأرض أقاموا الصلاة و آتوا الزکاة و أمروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و للّه عاقبة الامور)
...................................................................... ص 67 ......................................................................

  • حج / 38 41


ایشان در این زمینه می نویسد:
(ببینید لحن آیات این است: (ان ّاللّه یدافع عن الذین آمنوا) خدا از اهل ایمان دفاع می کند، خدا خیانتکارهای کافرپیشه را دوست ندارد. اشاره به این که اینها به شما خیانت کردند، اینها کفران نعمت کردند. آن وقت می فرماید: (اذن للذین یقاتلونهم بأنّهم ظلموا) اجازه داده شد به این مردمی که دیگران به جنگ اینها آمدند که بجنگید؛ یعنی ای مسلمانان حالا که کافران به جنگ شما آمده اند پس بجنگید. این درست حالت دفاع است. چرا این اجازه داده شده؟ به دلیل این که مظلوم باید از خودش دفاع کند، بعد هم وعده یاری می دهد: (وانّ اللّه علی نصرهم لقدیر. الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حقّ الا ان یقولوا ربّنا اللّه) … قرآن می گوید اگر در مواقعی که تهاجم از نقطه مقابل شروع می شود این طرف دفاع نکند، سنگ روی سنگ بند نمی شود، تمام مراکز عبادت نیز از میان می رود. (ولولا دفع الناس بعضهم ببعض لهدّمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم اللّه)22
استاد شهید برای آن که نشان دهد تشریع جهاد در اسلام به منظور تحمیل عقاید بر دیگران نیست آیات را به دو دسته تقسیم می کند:
1. آیات مطلق
(فاذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم و خذوهم و احصروهم واقعدوا لهم کلّ مرصد) توبه/ 5
(یا ایها النبی جاهد الکفّار و المنافقین و اغلظ علیهم) توبه/ 73
(قاتلوا الذین لایؤمنون بالله و لا بالیوم الآخر و لایحرّمون ما حرّم الله و رسوله و لایدینون دین الحقّ من الذین اوتوا الکتاب حتّی یعطوا الجزیة عن ید و هم صاغرون) 23 توبه/ 29
2. آیات مقیّد
(وقاتلوا فی سبیل اللّه الذین یقاتلونکم و لاتعتدوا إنّ اللّه لایحبّ المعتدین) بقره / 190
(اذن للذین یقاتلون بأنّهم ظلموا و انّ اللّه علی نصرهم لقدیر. الذین أخرجوا من دیارهم بغیر حقّ) حج / 39
...................................................................... ص 68 ......................................................................

  • (و قاتلوا المشرکین کافّة کما یقاتلونکم کافّة) 24 توبه / 36


(وقاتلوهم حتّی لاتکون فتنة و یکون الدین کلّه للّه) انفال/ 39
(و مالکم لاتقاتلون فی سبیل اللّه و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان) 25 نساء /75
دومین گروه از آیات، جهاد را در اسلام دفاعی در راستای حفظ کیان حکومت اسلامی، دفاع از مستضعفین و مظلومین و مبارزه با اختناق معرفی می کنند، و اطلاق آیاتی را که در گروه نخست جهاد را به گونه ای مطلق تشریع نموده از بین می برند. بدین رو جهاد در اسلام بر خلاف تصور عده ای برای تحمیل عقیده بر دیگران نیست.
قرآن براین نکته تأکید دارد که ظلم ظالمان را از بین ببرید، برای دفاع از خود با مخالفان نبرد کنید و یا در مواردی با آنان که مانع تبلیغ دین می شوند بستیزید تا موانع تبلیغ دین اسلام از بین برود، اما حق تحمیل عقیده ندارید. به باور شهید مطهری دو گروه دیگر از آیات، تقییدگر آیات مطلق به شمار می آیند:
1. آیاتی که پذیرش دین را منوط به اراده و انتخاب انسان می دانند:
(لااکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغیّ)
2. آیاتی که تحمیل عقیده بر دیگران را نفی کرده و ایمان و بی ایمانی را امری اختیاری معرفی می نمایند:
(ادع الی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی أحسن) نحل / 125
(وقل الحقّ من ربّکم فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر) کهف / 29
(ولوشاء ربک لأمن فی الأرض کلّهم جمیعاً أفأنت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین) یونس / 99
(اگر زور صحیح بود و مسلمانان حق داشتند غیرمسلمانان را با اجبار و زور مسلمان کنند، خدا خودش به اراده تکوینی خویش می توانست همه مردم را مؤمن کند، اما ایمان امری است که مردم باید انتخاب بکنند. پس به همان دلیل که خود خدا با اراده تکوینی و اجباری مردم را مؤمن نکرده است و مردم را مختار و آزاد گذاشته است، تو هم ای پیامبر، مردم را باید آزاد بگذاری هر که دلش بخواهد ایمان بیاورد و هر که دلش می خواهد ایمان نیاورد.
(لعلّک باخع نفسک ألاّ یکونوا مؤمنین) شعراء/ 3
...................................................................... ص 69 ......................................................................

  • ای پیامبر تو مثل این که خودت را می خواهی هلاک کنی که اینها ایمان نمی آورند، این قدر غصه اینها را نخور. ما اگر بخواهیم با اراده تکوینی و به زور، مردم را با ایمان بکنیم که راهمان باز است و آسان، (ان نشأ ننزّل علیهم من السماء آیة فظلّت أعناقهم لها خاضعین) (شعراء/ 3 3) ما اگر بخواهیم از آسمان آیه ای نازل می کنیم، عذابی نازل می کنیم به مردم می گوییم یا باید ایمان بیاورید، یا با این عذاب شما را هلاک می کنیم، همه مردم بالاجبار ایمان خواهند آورد، ولی ما این کار را نمی کنیم، چون می خواهیم ایمان را مردم خودشان اختیار کنند.)26


در نظر استاد شهید، فقیهان بر این امر اتفاق دارند که جهاد تنها به عنوان دفاع مشروع است، ولی نکته مهم این است که مصداق دفاع، آیا تنها دفاع از شخص خود و یا حداکثر ازملت خود می باشد، یا دفاع از انسانیت نیز دفاع شمرده می شود.27
و این خود برخاسته از این دیدگاه است که ایشان توحید را در زمره حقوق به شمار می آورد، چنان که آزادی را، اما سؤالی که درمورد توحید مطرح می شود این است که آیا توحید، حق فردی است و در حوزه مسائل شخصی افراد، و یا از حقوق انسانی و عمومی به شمار می آید.
(چنانچه توحید از حقوق شخصی افراد باشد فرد می تواند موحد ویا مشرک باشد و درهر صورت کسی را حق اعتراض و ایجاد مزاحمت برای او نمی باشد، اما اگر توحید، هم چون آزادی ازحقوق انسانی و عمومی باشد ما در مورد آزادی عقیده گفتیم که معنی حق آزادی این نیست که آزادی یک فرد از طرف دیگری مورد توجه قرار نگیرد، بلکه ممکن است از طرف خودش مورد تهدید قرار گیرد. پس اگر مردمی برای توحید ومبارزه با شرک بجنگند جنگ شان جنبه دفاعی دارد، نه جنبه استخدامی و استعماری و استثماری و تجاوز .حالا درست توجه کردید که نزاع که می گوییم صغروی است، چه معنی دارد.
اینجا حتی در میان علمای اسلام نیز دو دیدگاه وجود دارد. عده ای طوری نظر داده اند که معنی نظرشان این است که توحید جزء حقوق عمومی انسان ها است، پس جنگیدن به خاطر توحید، مشروع است، چون دفاع از حق انسانیت است، مثل جنگیدن برای آزادی ملتی دیگر است، ولی عده دیگر طوری نظر می دهند که معنی حرف شان این است که توحید جزء حقوق فردی و یا حقوق ملی ملت هاست و به حقوق انسانی مربوط نیست، پس بنابراین کسی حق ندارد مزاحم فرد دیگر بشود به
...................................................................... ص 70 ......................................................................

  • خاطر توحید.)28


و در پی تبیین ملاک و مقیاس حقوق عمومی و فردی می نویسد:
(ما که می گوییم توحید با سعادت بشری بستگی دارد، مربوط به سلیقه شخصی نیست، مربوط به این قوم و آن قوم نیست، پس حق با همان کسانی است که توحید را جزء حقوق بشریت می شمارند. اگر هم ما می گوییم جنگ برای تحمیل توحید نیست، نه به خاطر این است که این از اموری است که نباید از آن دفاع کرد، و نه به خاطر این است که از حقوق انسانیت نیست، به خاطر این است که خودش فی حد ذاته قابل اجبار نیست که قرآن هم گفته: (لااکراه فی الدین) و الا واقعاً جزء حقوق انسانیت است.)29
بر این اساس می توان چنین نتیجه گرفت که در اسلام، آزادی عقیده معتبر است و تشریع جهاد و آیات جهاد هیچ گونه تضادی با آزادی عقیده نداشته و مصادیق دفاع هم چون دفاع ازخود و کیان دینی، دفاع از مظلومان و مستضعفان، برداشتن موانع تبلیغ دین و توحید، تنها دلالت بر این دارد که مسلمانان می توانند با غیر مسلمانان بر اساس این عناوین، مبارزه و جهاد نمایند، ولی حق تحمیل عقیده بر ایشان را ندارند.
آزادی بیان و قلم
عقیده و اندیشه زمانی از ارزش و اعتبار برخوردار است که در قالب های گوناگون هم چون آزادی بیان و قلم نمود پیدا کند. بنابراین میان آزادی بیان و عقیده نوعی وابستگی شدید وجود دارد. بر این اساس می توان دیدگاه ایشان را در مورد آزادی بیان و قلم از آنچه در مورد آزادی عقیده بیان داشته اند به دست آورد. اگر ایشان به آزادی عقیده ای که از روی عدم تفکر به دست آمده است باور داشته باشند در مورد آزادی بیان آن عقیده نیز همین گونه خواهد بود. و بر این اساس بت پرستان حق نخواهند داشت که به تبلیغ و ترویج عادت ها و سنت های خود بپردازند. اما درباره عقایدی که از روی تفکر و تأمل شکل گرفته باشد معتقد به آزادی بیان و قلم بوده و برای این آزادی شرطی را بیان می دارد که در واقع با اصول آزادی انسان سازگار می نماید:
(در اسلام، آزادی تفکر پذیرفته شده و ارائه اندیشه ها آزاد است، اما نباید توطئه و ریاکاری در میان باشد، افراد باید آنچه را واقعاً به آن ایمان و اعتقاد دارند ابراز و بیان کنند، نه آن که ریاکاری کنند. نباید به نام آزادی، اغفال و توطئه و نفاق صورت
...................................................................... ص 71 ......................................................................

  • بگیرد.)


به باور استاد شهید، استفاده مارکسیست ها از آیات قرآن و تفسیراین آیات، توطئه و اغفال و فریب است و هیچ ربطی به آزادی ندارد، و در حقیقت این روش مارکسیست ها خیانت به دیگر انسان ها و آزادی، سلامت و حیثیت آنها است.30
شرط یادشده اگر در بیان عقاید و ابراز اندیشه باشد، صاحبان اندیشه می توانند از آزادی بیان و قلم برخوردار باشند و تجربه نشان داده که در این موارد هر چند بر ضرر اسلام سخن گفته شود باز در نهایت اسلام سود برده است.
(هرکس می باید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد، و تنها در چنین صورتی است که انقلاب اسلامی ما، راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد. اتفاق تجربه های گذشته نشان داده است که هر وقت جامعه ازیک نوع آزادی فکری هر چند از روی سوء نیت برخوردار باشد این امر به ضرر اسلام تمام نشده، بلکه در نهایت به سود اسلام بوده است. اگر در جامعه ما، محیط آزاد بر خورد آراء و عقاید به وجود آید، به گونه ای که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرفهای خود را مطرح کنند و ما هم در برابر، آراء و نظریات خودمان را بگوییم، تنها در چنین زمینه سالمی خواهد بود که اسلام هر چه بیشتر رشد می کند.) 31
در نگاه استاد شهید یاد کرد این نکته ضروری است که تمامی صاحبان اندیشه می توانند به تبلیغ و دفاع از باورهای خویش برخیزند، هر چند آن اندیشه، دینی نبوده و با اصول و باورهای دینی ناسازگار باشد، اما با این شرط که مخاطبان آنها از اعتقادات و باورهای او و این که چه موضعی در برابر دین دارد آگاهی داشته باشند
...................................................................... ص 72 ......................................................................

  • _______________________________


1. برلین، آیزایا، چهار مقاله درباره آزادی ، 237.
2. محمودی، علی، نظریه آزادی در فلسفه سیاسی هابز و لاک، 15.
3. همان، 16.
4. استوارت میل، جان، رساله درباره آزادی، ترجمه جواد شیخ الاسلامی ، 50.
5. مطهری، مرتضی، گفتارهای معنوی ، 13 14.
6.همان ، 16 17.
7. مطهری، مرتضی، اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، 40
8. مطهری، مرتضی، انسان کامل، 342 343.
9. همان، 346 367.
10. مطهری، مرتضی، پیرامون جمهوری اسلامی ، 123.
11. همان ، 93.
12. طباطبایی مؤتمنی، منوچهر، آزادی های عمومی و حقوق بشر، 89.
13. استوارت میل، جان، رساله درباره آزادی ، 58 60.
14. مطهری، آشنایی با قرآن، 3/ 220 221.
15. مطهری، مرتضی، پیرامون جمهوری اسلامی، 97.
16. همان ، 99.
17. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، 224.
18. مطهری، مرتضی، پیرامون جمهوری اسلامی ، 101 102.
19. همان ، 109.
20. مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی ، 8.
21. همو، پیرامون جمهوری اسلامی، 110.
22. مطهری، مرتضی، جهاد ، 19 20.
23. همان ، 26.
24. همان ، 27 29.
25. همان ، 32 33.
26. همان ، 36.
27. همان ، 44.
28. همان ، 46.
29. همان ، 54.
30. مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی ، 109 110.
31. همان ، 63

....................................