هدف تولید و نشر معارف قرآن

اجل حتمی و اجل معلق


اجل به معنای هنگام، زمان، وقت معین و محدود، (لغت نامه دهخدا) نهایت زمان عمر، هنگام مرگ، (فرهنگ لاروس.) مدت تعیین شده برای امور مثل نهایت مدت برای ادای قرض (همان و نیز فرهنگ فارسی معین.) و پایان عمر انسان ها، امت ها و موجودات است. (مفردات راغب؛ العین؛ مجمع البیان، ج3و 4). واژه «اجل» هم در امور تکوینی و هم در امور اعتباری، کاربرد دارد و در این جا مراد از اجل همان، اجلی است که در امور تکوینی جاری می شود.
اجل در فرهنگ قرآنی به دو بخش اصلی اجل مسمی (حتمی) و اجل معلق تقسیم شده است. اجل مسمی به این معناست که برای هر چیزی زمان مشخصی است که با سرآمد آن عمر آن چیز پایان می یابد. به عبارت دیگر هر چیزی در طبیعت تاریخ مصرف دارد.
اجل مسمی که از آن به اجل حتمی نیز یاد می شود تنها مختص انسان نیست بلکه همه آفریده های الهی را در برمی گیرد. از این رو خداوند در آیاتی چون 38 و 39 سوره رعد و 103 و 104 سوره هود و 29سوره لقمان و 13 سوره فاطر و 5سوره زمر از اجل مسمای حرکت خورشید و ماه و برپایی قیامت و رستاخیز سخن می گوید و در آیه 2سوره رعد، کرات آسمانی را دارای اجل تغییر ناپذیر می داند. آیه34 سوره اعراف و نیز 49سوره یونس و آیاتی دیگر، از اجل مسمی و تغییرناپذیر امت ها و جوامع بشری سخن به میان آورده است.
به نظر می رسد که اجل مسمی همان اجل مکتوب باشد که در آیات 38و 39 سوره رعد و آیه 11 سوره فاطر از آن سخن گفته شده است. در روایات، «اجل مسمی» به اجل غیرقابل تغییر، تفسیر شده است. (نورالثقلین، ذیل آیه34 سوره اعراف).
اما انسان ها افزون بر اجل مسمی و تغییر ناپذیر دارای یک اجل معلق نیز هستند که تغییرپذیر است. (انعام آیه2) هم چنین از کلمه «یوخرکم الی اجل مسمی» در آیه9 و 10 سوره ابراهیم استفاده می شود که در مقابل «اجل مسمی» اجل دیگری نیز هست که قابل تغییر است که از این اجل دوم به اجل معلق یاد می شود.
از آن جایی که این اجل معلق ارتباط تنگاتنگی با رفتار و کردار آدمی می یابد، از آن به عنوان اجل زودهنگام نیز یاد می شود، زیرا شخصی که گرفتار اجل معلق می شود، می بایست به طور طبیعی و براساس اجل مسمای الهی، عمر بیش تری می داشت، ولی به سبب رفتارهایی، آن زمان از میان می رود عمرش کوتاه شده و گرفتار مرگ معلق می شود.
خداوند در آیات3 و 4 سوره نوح، عبادت گریزی و بی تقوایی و اطاعت نکردن از پیامبر الهی را موجب مرگ، پیش از رسیدن اجل مسمی معرفی می کند. به این معنا که امور سه گانه ترک عبادت، بی تقوایی و عدم اطاعت از پیامبران می تواند مرگ طبیعی آدمی را پیش اندازد و عمر او را کوتاه کند.
آیه10 سوره ابراهیم نیز اعراض از دعوت الهی را موجب کاهش عمر و نرسیدن جوامع و امت ها به اجل مسمای خود می داند؛ زیرا جوامع، با اعراض، از دعوت الهی، رفتاری را در پیش می گیرند که زمینه را برای انزال عذاب های الهی فراهم می آورد و بلایای به ظاهر طبیعی چون توفان و زمین لرزه و سیل و قحطی و مانند آن موجب می شود تا جامعه در وضعیتی قرارگیرد که استقرار و امنیت و آسایش نداشته باشد و از درون بپاشد و به جای همگرایی و اتفاق و عدالت، واگرایی و تفرقه و ظلم جانشین آن شود و مردم به جان هم بیفتند و دولت و نظام سیاسی و اجتماعی از میان برود به گونه ای که دیگر جامعه ای برقرار نماند.
تأخیر اجل معلق و تغییر آن
از آن جایی که در بینش و نگرش قرآنی، اجل به دست خداوند است و خداوند، به عنوان منشأ اجل ها معرفی شده و اوست که اجل و مدت زمان مرگ و هستی انسان ها و هر موجود دیگری را معین و مشخص می کند (آل عمران آیه145 و انعام آیات 2و 128 و نیز ابراهیم آیه10 و اسراء آیه99 و آیات دیگر) بنابراین می توان گفت که تغییر اجل ها نیز به دست اوست (رعد آیات38 و 39) و خداوند است که می تواند اجل ها را تغییر دهد و اجلی را محو و اجلی دیگر را ثبت کند.
براین اساس اگر برای کسی عمر طولانی یا کوتاهی نوشته شده باشد، خداوند می تواند همان اجل مکتوب و مسما را تغییر دهد، زیرا ام الکتاب در اختیار و بخشی از فرمان اوست که می تواند تغییر داده و محو و اثبات نماید. (نوح آیه47 و فاطر آیه11 و رعد آیات 38و 39)
خداوند در آیات 10 سوره ابراهیم و 4 سوره نوح،خود را منشأ اصلی تغییر اجل ها از جمله اجل معلق معرفی می کند. به این معنا که خداوند اجل معلق را نیز تاخیر می افکند.
البته در آیات دیگر تبیین وتشریح شده که این تغییر در اجل معلق و تاخیر در آن نیازمند زمینه ها و بسترهایی است که شخص خود با اعمال و رفتارش بدان شکل می بخشد.
اگر بخواهیم علل و عواملی که زمینه ساز تاخیر در اجل معلق است دسته بندی کنیم می توانیم آن را در چهار چیز اصلی سامان دهیم که عبارتند از: 1- اجابت دعوت الهی و پذیرش اسلام و ایمان 2- اطاعت از پیامبران 3- عبادت الهی 4- تقوا.
خداوند در آیه 10 سوره ابراهیم، اجابت دعوت الهی و پذیرش اسلام و ایمان را عامل اصلی برای طولانی شدن عمر آدمی تا اجل مسمی ومعین الهی می داند و مردم را تشویق می کند که با پذیرش اسلام، مرگ های خود تا زمان اجل مسمی به تاخیر افکنند.
آیات یک تا سوم سوره نوح به عامل دوم اشاره می کند که همان پذیرش اطاعت از پیامبران در راستای اطاعت از خداوند است. اطاعت از پیامبران از جمله پیامبر گرامی(ص)، عامل مهمی در تاخیر اجل تا زمان مسمای آن است.
همین آیات به دو عامل عبادت و تقوای الهی به عنوان عوامل تاخیر ساز اشاره می کند تا مردم را برای انجام کارهای خیر و نیک، دعوت و ترغیب نماید.
اصولا انسان زندگی را باید برای کارهای نیک و فراهم آوری شرایط رشد و کمال بخواهد و اگر مرگی را می خواهد برای رهایی از شر و بلاهایی باشد که دین و کمال را از وی سلب می کند. البته درخواست مرگ در هر شرایطی نادرست است مگر آن که این درخواست مرگ همان شهادت در راه خدا باشد.
در دعای ماثوری که در مفاتیح الجنان از امام سجاد(ع) برای روز سه شنبه نقل شده، آمده است: اللهم اجعل الحیاه زیاده لی فی کل خیر و اجعل الموت راحه لی من کل شر؛ خداوندا زندگی ام را برای انجام کارهای خیر بیافزا و مرگم را آسایش و راحتی از هر شر و بدی قرار ده. به این معنا که آدمی اگر زندگی طولانی می خواهد، برای انجام کارهای خیر باشد و مرگش برای این باشد که از شر و بدی رهایی یابد. البته این حدیث همانند دیگر احادیث پیامبر(ص) در کتب اهل سنت نیز آمده است که بیانگر این معناست که این مطلب را شیعه و سنی به آن اذعان دارند و همه از منبع واحد و یگانه الهی سرچشمه گرفته است.
به هر حال بسیاری از مردم به سبب ترک اطاعت و تقوای الهی، گرفتار مرگ زودرس می شوند و گناهان، عمرشان را کوتاه می کند؛ چنان که خداوند به صراحت می فرماید که بسیاری از سختی ها و مشکلات زندگی به سبب ترک ذکر الله است: و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا «و هر کس از یاد من روی گرداند، زندگی سخت و تنگی خواهد داشت.»
امام صادق(ع) درباره تاثیر گناهان و بی تقوایی در مرگ های زودرس می فرماید: «نعوذ بالله من الذنوب التی تعجل الفناء و تقرب الاجال و تخلی الدیار و هی قطعیه الرحم و العقوق و ترک البر»؛ «به خدا پناه می برم از گناهانی که نابودی را شتاب می دهند و مرگ ها را نزدیک می سازند و خانه ها را ویران می کنند و آنها قطع رحم و آزردن و نافرمانی پدر و مادر و ترک احسان و نیکی است.»
آن حضرت(ع) هم چنین در این باره می فرماید: من یموت بالذنوب اکثر ممن یموت بالاجال و من یعیش بالاحسان اکثر ممن یعیش بالاعمار؛ تعداد کسانی که به واسطه گناهان خود می میرند از کسانی که به واسطه به سرآمدن عمر (اجل حتمی) می میرند بیشتر است، و تعداد کسانی که به سبب احسان و نیکوکاری زندگی درازمی کنند، افزون تر است. (بحارالانوار، ج5، ص 041)
از این دسته از روایات می توان نتیجه گرفت که مردم به سبب گناهان و ترک عبادت و تقوای الهی، دچار مرگ زودرس می شوند و پیش از آن که مرگ محتوم و قطعی آنان برسد، خودشان با دست های خود، گور خود را می کنند و از نعمت زندگی محروم می شوند.
این که گناهان و یا رفتار آدمی در جهان تکوین اثر می گذارد از آن روست که نظام هستی بر اساس اسباب و علل آفریده شده است و هر کاری در جهان در امر دیگر جهان تاثیر می گذارد، چنان که افزایش مصرف سوخت های فسیلی از سوی انسان موجب افزایش گازهای گلخانه ای و آسیب دیدن لایه ازون در جو و افزایش گرما و مرگ و میر گیاهان و جانوران بسیاری می شود. امام صادق(ع) درباره نظام سبب و مسببی جهان آفرینش می فرماید: ابی الله ان یجری الامور الا باسباب، فجعل لکل شیء سببا؛ خداوند ابا و پرهیز دارداز جریان امور، مگر از طریق اسباب آن ها، پس برای هر چیزی سببی قرار داده است
(میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج 5، ح 6618)
باشد با پرهیز از گناهان و ترک آن و هم چنین پیروی از آموزه های قرآنی و اسلامی، در مسیری گام برداریم که نعمت های الهی به سوی ما سرازیر شده و بلایای به ظاهر طبیعی و عادی از سر ما دور گردد و جامعه و کشور اسلامی از برکات الهی بهره مند شود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

مرگ چیست و آیا می‌توان زمان آن‌را به تأخیر انداخت؟


مرگ چیست و آیا می‌توان زمان آن‌را به تأخیر انداخت؟
پاسخ اجمالی
مرگ از نگاه فلاسفه اسلامى این است که نفس آدمى تدبیر بدن را رها نموده و از بدن منقطع گردد. البته این دیدگاه نشأت گرفته از قرآن و روایات است که ماهیت مرگ را فنا و نیستى نمی‌دانند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

یار قرآن نهج البلاغه


جرج جرداق مسیحی200بار نهج البلاغه را خوانده😳 !!!!! چرا؟چرا؟چرا؟
خود جرج جرداق میگوید یک روز در یک همایش فرهنگی ،یکی از دوستان مسلمانم کتابی به من هدیه داد و گفت این کتاب نوشته های یکی از امامان ماست.جرج میگوید :از او پرسیدم این کتاب مربوط به چه زمانی است؟دوست مسلمانم گفت:1400سال پیش حدودا،نوشته شده. جرج میگوید با خودم گفتم مطالب1400سال پیش به چه درد ما می خورد،اما به رسم احترام و با خوشرویی این هدیه را گرفتم و به منزل بردم. یک روز از روی بی حوصلگی کتاب نهج البلاغه را ورق زدم و نگاهی گذرا به مطالب کتاب انداختم. یک مطلبی خواندم که نظرم را جلب کرد:(اینکه ماده اولیه همه کاینات و موجودات عالم از آب است.)جرج میگوید: اهمیتی ندادم.وکتاب را کناری گذاشتم و دیگر سراغش نرفتم تا اینکه یک سال بعد در کنفرانسی بین المللی شرکت کردم که دانشمندان جدیدترین یافته های علمی خود را بیان میکردند.یکی از دانشمندان در مقاله علمی اش این نکته را گفت که تحقیقات علمی نشان می دهد که🌺 ماده تشکیل دهنده همه موجودات آب است🌺 جرج جرادق میگوید با شنیدن این مطلب به یاد آن جمله نهج البلاغه افتادم و بعد از بازگشت فورا به سراغ نهج البلاغه رفتم و شروع کردم به خواندن مطالب آن و بسیار تاسف خوردم که چرا از اهمیت این کتاب غافل بودم..هربار که این کتاب را میخواندم نگرشها و یافته ها و افقهای جدیدی از علوم مختلف برایم آشکار میشد.🌸🌸🌸🌸🌸جرج جرداق تا آخر عمرش موفق شد 200بار نهج البلاغه رابخواند.😳😳
اما ما مسلمانها تاکنون چندبار نهج البلاغه را خوانده ایم؟؟؟؟؟؟ حتی یکبار؟حتی یک خطبه؟ آیا مولایمان را خوب میشناسیم؟آیا حقش را ادا کرده ایم؟
 پشت کتاب جرج جرداق مسیحى :

O'Ali,
If I say you're superior to Jesus Christ, my religion cannot accept it!
If I say he's superior to you, my conscience won't accept it!
I don't say you're God!
...So, tell us yourself, o'Ali:
Who are you?!

" اى على !
اگر بگویم تو از مسیح بالاترى ،
دینم نمى پذیرد . !
اگر بگویم او از تو بالاتر است ،
وجدانم نمى پذیرد. !
نمى گویم تو خدا هستى ... !
پس خودت بگو به ما اى على :
تو کیستى ؟ ! "

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

🍀درمان حواس پرتی درنماز🍀

 

📕📚توصیه آیت الله بهجت برای درمان حواس پرتی در نماز

شما هم مثل من شاید بارها مشکلاتتان سر نماز حل شده باشد. و این جای تاسف دارد. من که از حضرت حق به خاطر این همه بی‌ادبی شرمنده‌ام. آخر می‌دانید، خود من اصلا خوشم نمی‌آید کسی با من حرف بزند اما حواسش جای دیگری باشد. من که عددی نیستم، حالا حساب کنید آن طرف خداوند جهانیان، تبارک و تعالی باش

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

متقین


سوره بقره: الم ﴿1﴾ ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ ﴿2﴾ این قرآن فقط متقین را هدایت می کند. اشخاصی که گناه می‌کنند قرآن برای آنها هدایت ندارد. «لایزید الظالمین إلّا خسارا». هر چه هم قرآن بخوانند تاریک می‌شوند.

اشخاص باتقوا قرآن که می‌خوانند نورانی می‌شوند. عمل به قرآن می کنند، معانی اش را می فهمند. «هدیً لِّلْمُتَّقِینَ» قرآن هادی متقین است. مصدر است، ولی معنای فاعل دارد. اگر آدم باتقوا باشد قرآن دست او را می گیرد، راه را به آدم نشان می دهد، راه دیانت را نشان می دهد، راه خدا را نشان می‌دهد، قرآن کتاب آسمانی است، اما شرطش این است که باتقوا باشیم. چراغ قرمز اگر رسیدیم، ترمز کنیم. ب

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

حکایت


مردی بود قرآن میخواند و معنی قرآن را نمیفهمید .
 دخترکوچکش از او پرسید چه فایده ای دارد قرآن میخوانی بدون اینکه معنی آن رابفهمی؟
پدر گفت سبدی بگیر واز آب دریا پرکن وبرایم بیاور .
دختر گفت : غیر ممکن است که آب درسبد باقی بماند.
پدر گفت امتحان کن. دخترم.
دختر سبدی که درآن زغال میگذاشتند گرفت ورفت بطرف دریا وامتحان کرد سبدرازیرآب زد وبه سرعت به طرف پدرش دوید ولی همه آبها از سبد ریخت وهیچ آبی در سبد باقی نماند.پس به پدرش گفت که هیچ فایده ای ندارد .
پدرش گفت دوباره امتحان کن. دخترکم .
دختر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب رابرای پدر بیاورد .برای بار سوم وچهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد وبه پدرش گفت که غیر ممکن است...
پس پدر به. او گفت سبد قبلا چطور بود؟
اینجا بود که دخترک متوجه شد و به پدرش گفت بله پدر قبلا سبد از باقیمانده های زغال کثیف وسیاه بود ولی الان سبد پاک وتمیز شده است.
 پدر گفت: این حداقل کاری است که قرآن برای قلبت انجام میدهد.
پس دنیاوکارهای آن قلبت را از الودگیها پرمیکند،
خواندن قرآن همچون دریا سینه ات راپاک میکند،
حتی اگر معنی آنرا ندانی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

تطبیق آیه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

زندگینامه شیطان قسمت دوم

 
 

                                   
                                        بسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
عبادات شیطان :
همانطور که قبلا گفتیم به درخواست شیطان و اذن خدا، فرشتگان آن ملعون را به آسمان بردند. روزى که به آسمان رسید شنبه و زمانى که به آسمان هفتم رسید روز جمعه بود.
در آسمان اول مدت هزار سال خدا را پرستید. پس از آن به آسمان دوم بالا رفت و در آن جا هم هزار سال عبادت کرد. آن گاه به آسمان سوم و چهارم تا آسمان هفتم اوج گرفت . در هر آسمان مدت هزار سال خدا را بندگى کرد.
در آسمان

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

زندگینامه شیطان قسمت سوم

بسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ 

اسامی وصفات شیطان :
برای شیطان اسامی و صفات متعددی ذکر شده و آن ها از این قرارند:

1- ابلیس: این کلمه ای است مفرد و دارای دو جمع (ابالیس و ابالسه) از ماده ی بلس و ابلاس گرفته شده. معنای آن نا امیدی، مأیوس شدن از رحمت خدا، تحیُّر و سرگردانی، حزنی که از شدت یاس پیدا می شود، اندوهگین و سر گریبان کردن، آمده. ابلیس، کلمه عربی و اسم خاص است و معروف شده برای همان کسی که آدم را فریب داد و باعث بیرون شدن او و همسرش از بهشت گردید. و الان با تمام قدرت، خود و لشگریانش در کمین انسان های بی ایمان و سست عنصر، بلکه در کمین همه ی انسان ها بوده مگر بندگان مخلص، که از آنان مأیوس است(1)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

زندگینامه شیطان قسمت چهارم

 

                                       بسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
جایگاه شیطان :
همان طور که انسان به جایى نیاز دارد - چه در دنیا و چه در عالم برزخ و قیامت - شیطان ها هم به مکان احتیاج دارند. جاى هر کدام از نظر پستى و بلندى فرق دارد، براى هر کدام جایگاه مخصوصى است . وقتى انسان مرد وارد عالم برزخ مى شود. اگر از نیکان و پاکان باشد جایگاه او دروادى السلام نجف و در کنار پیامبران و امامان معصوم و اولیاء الله علیهم السلام مى باشد، اگر از بدن و ناپاکان بوده جایگاهش در چاه هاى وادى برهوت ، که در سرزمین یمن قرار دارد، مى باشد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰